فاز منفی

فاز منفی

فاز منفی

فاز منفی

دلنوشته های کوتاه

پیوندها
  • ۰
  • ۰

30 سالگی

30/سی سالگی

آخرین کلمه ای هست که می توانم بگویم و به آن امیدوار باشم ؛ در همین سال هایی که گذشت یشتر اوقات فکر میکردم که چطور زندگی کنم ، دنبال راه های بهبود می گشتم هر جا باشد آخر سر هم نفهمیدم که چطور زندگی کنم با چه شیوه ای ، چون زیاد بر اوضاع و احوالم مسلط نبودم بر احساسات و هیجاناتم و ...نتوانستم زندگی را که خداوند عزیز برای من خلق کرده بود تحت کنترل و مدیریت خود دربیاورم بیشتر احساس میکنم که شاید روند زندگی اصلاً بر پایه برنامه نباشد بهتر است همینطور  تصادفی برود جلو ...الان 32 ساله هستم نمی دانم تا کی میتوانم اینطور زندگی کنم ..کاش 12 ساله میشدم دنیا را ساده می دیدم ، پُز داشتن شلواری که خانه های مربعی شکل دارد رو میدادنم ، کتانی که سر هر سال میخریدم وسوار دوچرخه BMX ام ( از این دوچرخه های ساده ایران دوچرخ بود ولی کمی شیک تر که دست دوم بود ) میشدم و آنقدر سریع پا می زدم که زنجیرش در می آمد و دوچرخه رو عقب و جلو می بردم زنجیر را سرجایش میانداختم ، کاش آن کلاس مدرسه های خسته کننده دوباره می آمدند سرکلاس می نشستم و خستگی این چندین سال رو از تنم دَر میکردم ...کاش ... کاش ....کاش.....

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی