فاز منفی

فاز منفی

فاز منفی

فاز منفی

دلنوشته های کوتاه

پیوندها
  • ۲
  • ۰

سال های دور در گذشته ایام کودکی و نوجوانی و اوایل جوانی فکر می کردم هر کی درس بخونه ادم درست و حسابی میشه و خیلی از شب ها با امید مهم بودن برا جامعه خواب می رفتم یه روز تصور می کردم که رئیس جمهور شدم و خوابم می برد یه روز خودم رو رئیس پلیس تمام شهر تصور میکردم و خوابم می برد یه روز خیلی شیک و مجلسی فک میکردم یه پرفسور تمام عیار هستم و خوابم میبرد وجه اشتراک تمام اینها همان خواب بود که بهتر می چسبید، هر چیزی میدیدم خیلی رویابافی میکردم بعدا سن 25 الی 27 سالگی تمام اون دوران رو به چشم حماقت می دیدم و با خودم فکر میکردم من چقد ساده بودم با این همه رانتی که توو یه کشور هست چطور میشه ادمی مثل من که هیچی و هیشکی ندارم واسه مملکت بتونم کاری بکنم بعد از سن 27 سالگی تا 31 هی فک میکردم کاش مثل همون دوران خودم رو به احمقیت میزدم هر روز رویا بافی می کردم تا خوابم می برد تمام این سال ها زندگی همینجور بود فقط این دفعه دیگه شباهتی نبود فقط تفاوتی بود که در زندگی من ایجاد شد اون هم با خیال راحت به خواب نرفتن بود . واسه همینه دیگه این نوشته ساعت 1.20 صبح نوشته میشه ...دیگه نه خیالبافی هست نه خواب مراقب رویاهاتون باشین قدرشو بدونین خیلیا هستن دیگه نمی تونن رویابافی کنن

نظرات (۲)

  • سمانه مختاری
  • بسیار عالی :)
    پاسخ:
    ممنون ، ؛؛؛ زندگیه دیگه ...احساس و به یاد آوردن گذشته به نظرم چیز زیاد خوبی نیست ...
  • سمانه مختاری
  • بستگی داره با چه دیدی نگاه کنید. به هر حال ما 20 سالگی مون رو با عقل 20 سالگی گذراندیم نه 30 و 40 سالگی. هر چه که بوده اقتضای زمانش بوده.
    پاسخ:
    ولی توو هر سنی به نظرم انسان می تونه کمی هوشیار تر از سنِ عقلیش جلوتر بره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی